صاحبدلان

صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

فروش جلو پنجره لیفان

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





بابک خرمدین معاصر

 
 
 
خانم و آقای متشخص سمت راست،  آقای سمت چپ را بیهوش کرده اند و با چاقو کشته اند و بدنش را مثله کرده و در کیسه زباله گذاشتند و در محوطه شهرک اکباتان انداخته اند. انها چه کسانی هستند؟ آقای سمت چپ بابک خرمدین، کارگردان سینما و آن زوج متشخص، پدر و مادرش هستند. بعد از کشف جسد، پدر و مادر به قتل فرزندشان اعتراف کردند. خبر را دوباره و سه باره می خوانم. همان است که بود. بعد این ذهن تصویرساز بدبخت من ماجرا را تصور کرد و تا صبح کابوسش را دیدم. اینکه از چه زمانی تصمیم به قتل فرزند خودشان گرفتند، چطور با هم مطرحش کردند، چطور به نتیجه رسیدند که کشتن فرزند تنها راه حل است. چطور خودشان و یکدیگر را توجیه کردند؟ بعد نقشه کشیدند و حتما ده بار نقشه را در ذهنشان مرور کردند تا مو لای درزش نرود. بعد مشغول تهیه مواد لازم برای فرزندکشی شدند: داروی بیهوشی، دستکش، چاقوی مناسب، کیسه زباله مقاوم .....
از صبح رفت و آمدش را زیر نظر گرفتند و به جاهایی که قرار است ضربه چاقو وارد شود، خیره شدند. بعد بیهوشش کردند و دوست دارم بدانم آخرین جملاتی که بین شان رد و بدل شد، چه بود؟ مانده ام چطور بدن فرزندشان را مثله کردند تا در کیسه جا بشود؟ مانده ام هنگام مثله کردن به فرزندشان نگاه می کردند، یا به همدیگر؟
از خواب بیدار شده ام، همه جا صحبت از فرزندکشی است. دیگر جزئیات را نمی خوانم، همه اش را دیشب تا صبح، بارها و بارها دیده ام.
 
خدا را شکر که پسرم را کشتم؛ آرام شدم- گفتم از خانه برو، وگرنه می‌کشمت، اما نرفت!
اعترافات تکان‌دهنده، سرد و بی‌روح پدر بابک‌ خرمدین بابت قتل پسر کارگردانش
 
امروز خبر آمد بابک خرمدین، کارگردان جوان سینما، کشته‌شده و پس‌از این‌که پلیس، به محل زندگی بابک خرمدین، کارگردان مقتول، رفته‌، فورا پدر و مادر این کارگردان به قتل پسرشان اعتراف کردند و بازداشت شدند.
صبح امروز اکبر خرمدین همراه همسرش با دست‌بند و پابند به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدن.
 
خبرگزاری رکنا در گزارشی از حرف‌های او در دادسرا نوشته: «اکبر ۸۱ ساله، مرد لاغراندام و قد بلند با چهره ای آرام و خونسرد  در همان ابتدای اعترافاتش برای قتلی که کرده، خدا را شکر کرده.
 
او مدعی‌شده: «پسرم از بچگی ما را اذیت می کرد و با هر بدبختی که بود او را بزرگ کردم، همیشه از مدرسه اخراج می شد و یک روز آرام نداشتیم اما با کار و تلاش توانستم او را راهی دانشگاه کنم و پسرم فوق لیسانس گرفت و یکی از فیلم هایش نیز در جشنواره جایزه گرفت.
 
بابک در دانشگاه کرج استاد فیلم‌سازی و کارگردانی بود اما در دوران کرونا کلاس‌های دانشگاه آنلاین بود و بابک هفته ای سه روز به بهانه این‌که به شاگردانش درس خصوصی بدهد آنها را به خانه می آورد و جالب این بود که بابک تنها دانشجویان دختر را به خانه می آورد و نمی‌دانستیم که همه آنها دانشجوهایش بودند یا نه!
 
پسرم با دخترها به داخل اتاق می رفت و از مادرش می خواست برای خودش و میهمانش غذا درست کند و مادرش از آن‌ها پذیرایی می کرد و پسرم با دختران در خانه رابطه جنسی برقرار می کند.
 
او بعضی اوقات ما را می زد و می‌خواست کارهایش را انجام دهیم و جان‌مان به لب‌مان رسیده بود.  حاضر شدم خودرو را بفروشم و سهم ارث او را بدهم که  خانه بگیرد و با ما زندگی نکند اما می گفت جنازه من از این خانه بیرون می‌رود
 
جمعه ۲۴ اردیبهشت با بابک برای ورزش در محیط شهرک اکباتان بودیم و همان‌جا باز گفتم خانه و خودروی را می فروشم تا خانه‌ای اجاره کنی که تاکید کرد  هیچ جا نمی‌روم و تهدیدش کردم کسی را دارم که ۱۰میلیون تومان بدهم وبکشدت اما بابک گفت: "چرت نگو. کسی نمی‌تونه کاری بکنه."
 
وقتی به خانه آمدم به همسرم گفتم  بابک نمی پذیرد برود و تصمیم به قتل را گرفتیم. همسرم داخل غذای بابک قرص خواب زیادی ریخت و در حالی که پسرم با خوردن آن نیمه بیهوش شده بود او را با ضربات چاقو به قتل رساندم و سپس به کمک همسرم جسد را به حمام برده و چون نمی توانستم جسد را از خانه خارج کنم با چاقو و ساطور جسد بابک خرمدین را تکه تکه کرده و پس از بسته بندی کردن تکه های جسد ، آنها را داخل si سطل زباله انداختیم.»
 
رکنا نوشته پدر بابک خرمدین در پایان وقتی از اتاق بازپرس خارج می‌شد بار دیگر دستانش را رو به آسمان برد و خدا را شکر کرد که فرزندش را به قتل رسانده و می گفت با قتل پسرم دیگر به آرامش رسیدم و دیگر هیچ ناراحتی در زندگی ام ندارم
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

دو شنبه 27 ارديبهشت 1400برچسب:,

|